ایدئولوژی سیاسی به عنوان مجموعهای نظاممند از باورها، ایدهها و ارزشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی تعریف میشود که خطمشیها، اعمال و موضعگیریهای افراد، گروهها یا جوامع را در مسائل سیاسی-اجتماعی هدایت میکند . این مفهوم که نخستین بار توسط آنتوان دو تراسی فیلسوف فرانسوی در اواخر قرن ۱۸ مطرح شد، در طول تاریخ تحولات بسیاری را پشت سر گذاشته و امروزه به یکی از مفاهیم کلیدی در علوم سیاسی و اجتماعی تبدیل شده است . مقاله حاضر به بررسی جامع ایدئولوژیهای سیاسی از جنبههای مختلف میپردازد.
ایدئولوژی سیاسی را میتوان “مجموعهای آگاهانه یا ناآگاهانه از افکار، باورها و نگرشها دانست که برداشتها و سوءبرداشتهای ما را از جهان سیاسی و اجتماعی شکل میدهد و بر قضاوتها، رفتارها، تصمیمها و توصیهها تأثیر میگذارد” . مایکل فریدن در دائرةالمعارف فلسفه روتلج این تعریف نسبتاً ساده را ارائه کرده است.
در علوم اجتماعی، چهار برداشت اصلی از ایدئولوژی وجود دارد :
برداشت مارکسیستی: ایدئولوژی به عنوان آگاهی کاذب و غیرواقعی که توسط طبقه حاکم به طبقات فرودست تحمیل میشود تا تضادهای اصلی جامعه را از دید آنها پنهان کند.
برداشت اجتماعی: ایدئولوژی به عنوان مجموعهای از ایدهها، نظرات و اعتقادات یک طبقه یا گروه اجتماعی.
برداشت نظری: ایدئولوژی به عنوان یک نظام فکری کم و بیش آگاهانه که بخشی از آن به صورت آگاهانه انتخاب و بخشی دیگر ناخودآگاه کسب میشود.
برداشت عملی: ایدئولوژی به عنوان رسانهای ناآگاهانه برای رفتارهای مرسوم که توسط مارکس مطرح و بعدها توسط اندیشمندانی مانند گرامشی و آلتوسر توسعه یافت.
ایدئولوژی محصول دگرگونیهای اجتماعی، سیاسی و فکری ناشی از انقلاب صنعتی در غرب بود . با گسترش آموزش و پرورش، توسعه شهرنشینی، گسترش شبکههای حمل و نقل و ارتباطات و نیاز به مشارکت مردم در امور سیاسی، نیاز به نظامهای فکری و سیاسی جدید احساس شد .
تراسی ایدئولوژی را شاخهای از جانورشناسی میدانست و آن را “علم ایدهها” نامید . اما مارکس معنای این مفهوم را تغییر داد و آن را به “آگاهی کاذب” تعبیر کرد . در قرن بیستم، با ظهور دیکتاتوریهای توتالیتر، لیبرالها ایدئولوژی را به معنای نظام فکری “بسته” که مدعی انحصار حقیقت است به کار بردند .
لیبرالیسم: تأکید بر آزادی فردی، حقوق بشر، دموکراسی و اقتصاد بازار آزاد.
سوسیالیسم: تمرکز بر برابری اجتماعی، مالکیت جمعی وسایل تولید و نقش فعال دولت در اقتصاد.
کنسرواتیسم: حفظ سنتها، نهادهای اجتماعی و مقاومت در برابر تغییرات سریع.
ناسیونالیسم: اولویت دادن به منافع و هویت ملی.
فاشیسم: تأکید بر ناسیونالیسم افراطی، حکومت متمرکز و سرکوب مخالفان.
اسلام سیاسی به عنوان ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران نمونهای از ایدئولوژیهای دینی است که بر اساس آموزههای شیعی شکل گرفته و به دلیل تجانس با فرهنگ دینی مردم ایران توانسته در تحولات تاریخ معاصر ایران تأثیرگذار باشد .
ایدئولوژی میتواند به عنوان ابزاری برای هویتسازی در نظام بینالملل عمل کند و به دنبال صیانت از ارزشهای خاص در رفتار سیاست خارجی باشد . به عنوان مثال، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به جهت ایدئولوژیک و دینی بودن نظام سیاسی، ایدئولوژیکمحور بوده و یکی از عناصر تأثیرگذار و محوری به شمار میآید .
ایدئولوژیهای سیاسی به لحاظ تحول اجتنابناپذیر مبانی انگیزشی و شناختی آنها نیازمند تحول هستند و در صورت عدم تحول یا تحول نامناسب به دگماتیسم یا بیگانگی نظری تبدیل میشوند . پیدایش این پدیدهها حاصل عملکرد پنج متغیر است:
راهکار مقابله با دگماتیسم و بیگانگی نظری در سطح فردی و گروهی، مقابله با پنج متغیر فوق و در سطح حاکمیت سیاسی، گسترش مناسبات مردمسالارانه است .
مطالعات نشان میدهد که جریان تبشیر مسیحی در دوران قاجار به تناسب بحرانهای سیاسی رویکردهای مختلفی اتخاذ کرده است. این جریان به دلیل مغایرت در محتوا و غیریتسازی زیاد ایدئولوژی سیاسی حکومت قاجار با جریان تبشیر، در دورههایی به صورت عموماً غیرآشکار و در دورههایی دیگر به صورت آشکار فعالیت داشته است .
در فضای سیاسی ایران، ایدئولوژی به معنای راست و چپ سیاسی در درجه دوم اهمیت قرار دارد و آنچه مهمتر است، میزان علاقهمندی کلی شهروندان به کلیت نظام سیاسی است . مطالعات نشان میدهد که اصلاحطلبان و اصولگرایان در ایران از نظر شخصیتی و سلامت روان تفاوتهایی دارند؛ به طوری که اصلاحطلبان در متغیرهای تجربهپذیری، افسردگی و استرس نمره بیشتری کسب میکنند و اصولگرایان در مقیاسهای برونگرایی و توافق .
تحقیقات نشان میدهد که حسابرسان با ایدئولوژی سیاسی محافظهکارانه تأثیر منفی و معکوس بر حرفهگرایی دارند، در حالی که حسابرسان با ایدئولوژی لیبرال تأثیر مثبت و مستقیمی بر حرفهگرایی میگذارند . با این حال، ایدئولوژیهای سیاسی مختلف تأثیری بر تعارض حرفهای سازمانی نمیگذارند .
ایدئولوژیهای سیاسی به عنوان نظامهای فکری سازمانیافته، نقش تعیینکنندهای در شکلدهی به رفتارهای فردی و جمعی، سیاستگذاریهای دولتی و حتی روابط بینالملل دارند. این ایدئولوژیها در طول تاریخ تحولات بسیاری را پشت سر گذاشتهاند و در بسترهای مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی اشکال گوناگونی به خود گرفتهاند. درک عمیق ایدئولوژیهای سیاسی و کارکردهای آنها میتواند به تحلیل بهتر تحولات سیاسی و اجتماعی کمک کند.
چالش اصلی ایدئولوژیهای سیاسی امروز، حفظ تعادل بین ثبات و تحول است. از یک سو نیاز به حفظ اصول و ارزشهای بنیادین دارند و از سوی دیگر باید توانایی تطابق با شرایط متغیر اجتماعی و سیاسی را داشته باشند. همانطور که تحقیقات نشان میدهد، عدم توانایی در این تطابق میتواند به دگماتیسم و بیگانگی نظری منجر شود .
در جهان معاصر، با وجود ادعای “پایان ایدئولوژی”، شاهد تنوع و تعدد ایدئولوژیهای سیاسی هستیم که هر یک به دنبال ارائه پاسخهایی به مسائل پیچیده جهان امروز هستند. مطالعه تطبیقی این ایدئولوژیها و تأثیرات آنها بر سیاست و جامعه میتواند زمینهساز درک عمیقتر از تحولات سیاسی معاصر باشد.